دخترگلمدخترگلم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

برای دخترگلم🌻

ثبت خاطرات زیبای باتوبودن

جمکران

  دلبرا بیا که دلم بیقرار توست! آقاجون اومده بودم مسجدپاکت تا عروسکامو نشونت بدم....         ...
8 آبان 1390

یک روزخاطره انگیز

نمکم !سلام روزیکشنبه شهادت مادرعالم حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.عقیقه ی تو وعلی کوچولو هنوزمونده بود هرچندآجان به نیت سلامتی ماسه خواهر وسلامتی شماسه نوزاد بعدازتولدت قربانی کرد اماقربانی باعقیقه فرق میکنه. بهرحالما و خانواده علی کوچولو تصمیم گرفتیم گوشت عقیقه روبرای ناهاربپزیم وروضه بدیم .دوتاگوسفندخریدیم ودرحیاطمون ذبح کردیم .شب قبل مهمونی خیلی دیرخوابیدیم. چون شمادوتافسقلی شلوغ میکردید ونمی تونستیم کاری انجام بدیم. فردامهمونا اومدندخداروشکر حضرت زهرا سلام الله علیهاعنایت کردند وهمه چیز مرتب شد. هم عقیقه شد وهم ولیمه نوزاد وهم روضه مادر .الحمدالله ...
27 ارديبهشت 1390

خاطرات وروجک

سلام عسلم فاطمه ی معصومه! نازنینم تودرچهارماهگی بالبای غنچه ایت صدای بوف بوف...درمی آوردی. تودرچهارونیم ماهگی ۲دندون کوچولو ازدندونای پایین درآوردی آخی عزیزدلم تب کرده بودی . درهمون موقعها بودکه برای اولین بار غلت زدی چقدرم خوشحال بودی . توی شش ماهگی بودی که حانیه دخترخاله ات بهت عروسکی دادکه مامان بابا میگفت ماشااله ازبس باهوش بودی ازاون عروسک تقلیدکردی وازفرداش پشت سرهم میگفتی بابابابابا....... نمکم!حالاهم توی هفت ماهگی هستی وقتی خوابت میاد ادا-ادا-ادا.....میگی فک کنم میگی آجان که بابابزرگته وبهشم خیلی شبیهی. بابات موقع عطسه کردن چندبارعطسه گفت توی فسقلی هم ازاون موقع مرتب میگی: هت...
2 ارديبهشت 1390

هم سالان

دخترم هم سال با۲پسرخاله هایش است.این ۳نوزادبافاصله تقریبادو ماه ازهم بدنیاآمدن : پسرخاله بزرگتر (محمدجواد)۲تیر۸۹   پسرخاله دومش(محمدامین)۲۳مرداد۸۹             وخودشم ۲۰مهر ۸۹ دردهه کرامت ۴ذیقعده مابین میلاددونو ر (حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها وامام رضاعلیه السلام) بدنیا آمد برای همین اسمشو فاطمه ی معصومه گذاشتیم.   ...
14 اسفند 1389

سرودهای مادرانه

سرودهای مادرانه روزهای بعدازتولدت برایت فی البداهه سرودم: (به آهنگ علی کوچولو) دختر کوچولو یه خانومه ناز چادرمی پوشه میره به نماز کوچه شون مسجدداره مسجدش تاقچه داره تاقچه شم قرآن داره به به به به به به ...
29 بهمن 1389

هفته اول-مهر 1389اولین دیدار

اولین عکس تو در بیمارستان هفته اول   اولین دیدار نورچشمم اولین بارکه ترا دیدم به محض دیدنت ازسرذوق بلند گفتم : وااای بعد تورا به خودم چسباندم وباهمه وجودلمست کردم چقدرلحظه شیرینی بود دیگه انتظاربه پایان رسیده بود وماکنارهم بودیم چقدرتپل وخوشگل بودی عزیزم مامانی همشم داشتی انگشت کوچولوتو بشدت می مکیدی معلوم بود خیلی گشنت بودا توراکمی بالاترکشیدم طوری که لبانم به گوشهای کوچولوت برسه ودم گوشت زمزمه کردم:اسم تو فاطمه ی معصومه هست . دم گوش راستت اذان خواندم ودم گوش چپت اقامه و با اینکار خیالم راحت شد انگارشیطان رجیم را از پیشت راندم انشاالله .   ...
26 بهمن 1389

واکسن ماه چهارم

امروز دراولین ساعاتآغاز ۵ماهگی دخترگلم.اونو باعلی کوچولو بردیم واکسن ۴ماهگیشونو زدیم.علی پسر دوستمه که ۴ساعت زودتر ازفاطمه معصومه تو یه بیمارستان به دنیا اومدن.برخلاف واکسن اولش کمتر گریه کرد والانم حالش خوبه هنوز تبش شروع نشده.امیدوارم امشبم به خیر بگذره و حال دخترگلم وتموم کوچولوهایی که امروز واکسنشونو زدن خوب خوب باشه ...
20 بهمن 1389

سالروز ورود كريمه ی اهل بيت علیهم السلام

سلام نوردیده ام: فاطمه ی معصومه. سالروز ورود كريمه ی اهل بيت ع (فاطمه ي معصومه ) سلام الله علیهابه شهر مقدس قم، برتو وهمه نی نی هامبارکباد. خوش آمدي بانو ... قدمت بر چشمان مشتاق مردمان قم ... چشم ايرانيان روشن ... درحرمت میخوانم: اینجاهمه عاشقندومعشوقه تویی اینجاهمه زائرندومنظوره تویی اینجاهمه عارفندومعروفه تویی (عارف به مقام والایت) اینجاهمه عاصی اندو معصومه تویی     ...
12 بهمن 1389