خاطرات وروجک -2
سلام دختر ناز و خوشگلم
در آغاز هفت ماهگی از دیدن غریبه ها گریه کردی...... در همین 7 ماهگی با تکیه بر بالش کاملا نشستی
عزیزم تو خیلی زود زبان باز کردی به طوری که کلمات "توپ" و"بیا" را زیر زبان تلفظ می کردی
در هشت ماهگی کلمات "اردک" و "چشم" را البته به صورت جشم تلفظ کردی
بر روی شکمت خوابیدی و چند بار غلت زدی.
در آغاز 9 ماهگی بود که "علی" گفتی گاهی به صورت عله وگاهی عیی..... بعدش هم کلمه "بده" و"نده" را. یه بار جلوی چند نفر گفتم بگو بده صریحا گفتی نده
جالب اینه که در این ماه یه روز که با دیدن افرادی که برات آشنا نبودن وقتی گریه کردی اولین بار با گریه "مامان" گفتی که مامانت خیلی ذوق کرده و خوشحال شد .....البته به صورت "مممممامان" هر چند در دو سه ماهگی موقع گریه ماما می گفتی و ........"ما" آغاز گریه هات بود .
بعدش نوبت گفتن"پنکه" بود چون هوا گرم شده بود و ما پنکه روشن کرده بودیم... در این ماه وقتی تو وروجک خوشگلو میذاشتیم اول هال تا آخرش سریع و پشت سر هم غلت میزدی ...........یه دفعه می دیدیم کنار تلویزیون هستی ویا زیر
صندلی!
وقتی می گفتیم "فاطمه معصومه" جواب میدادی :"بله" وکلمه "اک" رو موقع زدن به زبون می آوردی
بعدش نوبت رسید به گفتن "آجان"... ....
و در 9 ماهگی به طرف عقب گوگله کردی.
سرگرمیات در این مدت علاوه بر توپ بازی که از 4 ماهگی با هم بازی میکردیم گوش دادن به قرآن و الفبای عمو فردوس بود که خیلی ازش خوشت می اومد ..........وبازی با اسباب بازیات بود.
عزیزم توخیلی دختر زرنگ و شیرین وباهوشی هستی ،البته خیلی پر سر و صدا.......... به طوری که بچه های چند ماه بزرگتر از خودتم از داد زدنت می ترسن و گریه می کنن
به حیوانات خیلی علاقه داری مخصوصا گربه و مرغ و با دیدنشون دستاتو مشت می کنی و هر چی زور داری سرشون داد می کشی و همه رو می خندونی مثل اینکه می خوای اون رو بگیری واز نزدیک نگاشون کنی و باهاشون بازی کنی
یه چیز جالبه دیگه که تو رو به خودش جلب میکنه ....نمازه ...تو با نگاه کردن به نماز خوندن دیگران خیلی متعجب میشی عمیق و متفکرانه به نماز خوندن خیره میشی تا حدی که صداتم در نمیاد