هفته اول-مهر 1389اولین دیدار
اولین عکس تو در بیمارستان
هفته اول
اولین دیدار
نورچشمم اولین بارکه ترا دیدم به
محض دیدنت ازسرذوق بلند گفتم :وااای
بعد تورا به خودم چسباندم وباهمه وجودلمست کردم چقدرلحظه
شیرینی بود دیگه انتظاربه پایان رسیده بود وماکنارهم بودیم
چقدرتپل وخوشگل بودی عزیزممامانی همشم داشتی انگشت کوچولوتو بشدت می مکیدی معلوم بود
خیلی گشنت بودا
توراکمی بالاترکشیدم طوری که لبانم به گوشهای کوچولوت برسه ودم
گوشت زمزمه کردم:اسم تو فاطمه ی معصومه هست.
دم گوش راستت اذان خواندم ودم گوش چپت اقامه و با اینکار خیالم
راحت شد انگارشیطان رجیم را از پیشت راندم انشاالله.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی