دخترگلمدخترگلم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

برای دخترگلم🌻

ثبت خاطرات زیبای باتوبودن

به به ! عید غدیر!

یاعلی گفتیم و عشق آغازشد...... علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا                                        که به ماسوا فکندی همه سایه همارا                                                   ...
24 آبان 1390

تولدت مبارک

سلام عزیزبابا!   امروز روز تولدته و یک سالگیتو بهت تبریک میگم پ ارسال در این روز ساعت 7:15صبح چشمای قشنگتو   به این دنیا باز کردی وبعد از ظهرش ساعت دو و ربع تو بغل من جا گرفتی......   خوش اومدی بابایی     رنگین کمان عشقم!   سلام دلبند مامان!منم میخوام یه تبریک ویژه   بخاطرامروزبهت بگم:     تولد تولد تولدت مبارک خوشگل مامان   تو اومدی صفای خونه گل همیشه بهار خونه   وبا آمدنت   شادیهامون خنده هامون صدچندان شد...   اومدی تاهمسفرمون دراین ...
21 خرداد 1391

دهه کرامت وآنچه گذشت

  آمدی تا عشق را احیا کنی آمدی تا صبر را معنا کنی بانو !می آیی  تا  به خاکیان روح باشی. می آیی  تا همدم پدر غریبت باشی . می آیی تا خواهری باوفا باشی.. خوش آمدی بانو ! پیشترازاین برادرت رضا چشم به راهت بود چون نویدآمدنت را پدربزرگت حتی قبل ازبدنیا آمدن پدرت داده بود... چشمان پاکتان روشن حضرت زهرا ونجمه خاتون علیهما السلام.   دهه مبارک کرامت بامیلاد بانوی نور و روزدختر آغارشد.دخترگلم این ایام پربرکت راوهمچنین روز دختررابهت تبریک میگم.ازاینکه منم دختردارهستم وعزیزترین وزیباترین موجودمثل تورادارم خداراشکرمی...
7 مهر 1390

خواب یک فرشته

سلام نازنازی من! من وبابات عاشق حالات خوابیدنت بودیم وهمیشه ازنگاه کردنت موقع خوابیدن لذت میبردیم چون همش باشکلهای ناز وخیلی بامزه میخوابیدی.  لالا لالا گل مادر بخواب بایاد آن سرور بخواب باآیه قرآن به یادرهبرخوبان به خوابت نورجان بینی رخ صاحب زمان بینی پس ازآن ارغوان بینی رهایی جهان بینی ...
15 شهريور 1390

خاطرات وروجک -2

سلام دختر ناز و خوشگلم در آغاز هفت ماهگی از دیدن غریبه ها گریه کردی...... در همین 7 ماهگی با تکیه بر بالش کاملا نشستی عزیزم تو خیلی زود زبان باز کردی به طوری که کلمات "توپ" و"بیا" را زیر زبان تلفظ می کردی در هشت ماهگی کلمات "اردک" و "چشم" را البته به صورت جشم تلفظ کردی بر روی شکمت خوابیدی و چند بار غلت زدی. در آغاز 9 ماهگی بود که "علی" گفتی گاهی به صورت عله وگاهی عیی..... بعدش هم کلمه "بده" و"نده" را. یه بار جلوی چند نفر گفتم بگو بده صریحا گفتی نده جالب اینه که در این ماه یه روز که با دیدن افرادی که برات آشنا نبودن وقتی گریه کردی اولین بار با گریه "مامان" گفتی که مامانت خیلی ...
15 شهريور 1390

هم سالان

دخترم هم سال با۲پسرخاله هایش است.این ۳نوزادبافاصله تقریبادو ماه ازهم بدنیاآمدن : پسرخاله بزرگتر (محمدجواد)۲تیر۸۹   پسرخاله دومش(محمدامین)۲۳مرداد۸۹             وخودشم ۲۰مهر ۸۹ دردهه کرامت ۴ذیقعده مابین میلاددونو ر (حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها وامام رضاعلیه السلام) بدنیا آمد برای همین اسمشو فاطمه ی معصومه گذاشتیم.   ...
14 اسفند 1389

هفته اول-مهر 1389اولین دیدار

اولین عکس تو در بیمارستان هفته اول   اولین دیدار نورچشمم اولین بارکه ترا دیدم به محض دیدنت ازسرذوق بلند گفتم : وااای بعد تورا به خودم چسباندم وباهمه وجودلمست کردم چقدرلحظه شیرینی بود دیگه انتظاربه پایان رسیده بود وماکنارهم بودیم چقدرتپل وخوشگل بودی عزیزم مامانی همشم داشتی انگشت کوچولوتو بشدت می مکیدی معلوم بود خیلی گشنت بودا توراکمی بالاترکشیدم طوری که لبانم به گوشهای کوچولوت برسه ودم گوشت زمزمه کردم:اسم تو فاطمه ی معصومه هست . دم گوش راستت اذان خواندم ودم گوش چپت اقامه و با اینکار خیالم راحت شد انگارشیطان رجیم را از پیشت راندم انشاالله .   ...
26 بهمن 1389